Brassica napus
Brassica napus
Common Names: rutabaga, Swedish turnip, canola, rape
Family: Brassicaceae/Cruciferae (cabbage Family)
Description
Brassica napus is a variable species, divided into three groups or subspecies: B. n. napobrassica includes the rutabagas (a.k.a. Swedes in England), grown for their enlarged turniplike swollen stems; B. n. pabularia includes Siberian kale and Hanover salad, grown for leafy kalelike greens; and B. n. oleifera includes rape and canola, (colza in India) grown for edible leaves, as forage crops for livestock, or for the seeds from which vegetable oil is made. All have large, flat leaves 12-20 in (30.5-50.8 cm) long and 8-15 in (20.3-38.1 cm) wide; all stand 2-4 ft (0.6-1.2 m) tall at most; all have yellow, cross-shaped flowers with four petals; and all produce sickle shaped pods containing tiny round seeds.
Rutabagas are like turnips except that the flesh of the edible root (swollen stem) is a little less watery, a little milder, and usually yellow, although there are some white fleshed varieties (e.g., 'Merrick'). The leaves are bluish-green and smooth, unlike turnip leaves which are light green and hairy. Siberian kale is very much like true kale, and the seed is often sold in garden centers simply as "kale." It is more heat tolerant and more cold tolerant than true kale, grows a little larger, and tastes just as good. Rape is generally grown in large fields for animal fodder or rapeseed oil (a.k.a. colza oil in Asia). Canola is a new type of rape grown commercially for the seed, which is lower in saturated fats and fatty acids than the original rapeseed.
Location
It is believed that Brassica napus originated from a fortuitous hybridization between the turnip (B. rapa) and kale (B. oleracea acephala), probably in European gardens during the Middle Ages. Canola, a selected genetic variant of rape, was developed in the late 1970's in Manitoba, Canada, as a more nutritious source of vegetable oil than rapeseed.
Culture
Rutabagas require about 90 days to reach harvestable size. Individual leaves of Siberian kale can be picked beginning about 30 days after planting.
Light: All of the B. napus varieties should have full sun for maximum performance.
Moisture: Regular garden watering.
Hardiness: Rutabagas are hardier than turnips, easily tolerating temperatures down to 15ºF (-9.4ºC). Siberian kale, rape and canola also are hardy to temperatures in the mid to low twenties. In the South, all B. napus varieties are grown in the winter. In the north, early spring plantings produce crops before summer heat causes them to bolt to flower. The flavor of rutabaga and of Siberian kale is enhanced by frost.
Propagation: Seeds are sown in place. Plant rutabaga 4-6 in (10.2-15.2 cm) apart in rows 30 in (76.2 cm) apart. Siberian kale can be planted closer together or in wide rows like spinach or kale. Canola seed is either broadcast at 20 pounds (9 kg) per acre, or planted in rows 28 in (71 cm) apart at four pounds (1.8 kg) per acre.
Usage
Rutabagas are common table fare in northern Europe. They can be baked, mashed, fried, added to soups and stews, or eaten raw. Scandinavians brush rutabagas with oil and bake until tender, then cut them open and insert some cheese before serving. Fresh from the garden, raw rutabaga, with a little salt, is an excellent snack, similar to kohlrabi or radish. Siberian kale is an excellent pot herb, cooked like spinach in a little water, or just steamed over boiling water. I can't taste any difference between Siberian kale and true kale, but some say Siberian kale is better tasting.
Canola is grown commercially in Canada and some parts of the US. Scientists at the University of Florida are currently field-testing canola as a potential winter crop in the South. Theoretically, a field of canola could be planted and harvested between October and April, on the same ground that a summer crop such as peanuts or cotton is grown. Several cultivars of rape, especially 'Dwarf Essex', are grown for livestock forage in Europe, Australia and North America.
Features
All of the crucifers (or brassicas, or cole crops) are high in antioxidant and anticancer compounds. The anti-cancer properties of these vegetables are so well established that the American Cancer Society recommends that Americans increase their intake of cruciferous vegetables. Other research has suggested that the compounds in brassicas can protect the eyes against macular degeneration, the leading cause of blindness in older people. See Floridata's mustard greens (B. juncea) profile for a partial listing of the edible Brassica species. For everything you always wanted to know about canola, see the Canadian site
با وجود تنوع كشت محصولات روغني، متأسفانه بيش از 90 درصد روغن مورد نياز كشور از خارج وارد ميشود. كلزا يكي از گياهاني است كه كشت آن در سالهاي اخير مورد توجه كشاورزان قرار گرفته است. كلزا بعنوان گياه علوفهاي و روغني در تغذيه دام و انسان و صنعت كاربرد دارد. علفهاي هرز مهمترين عامل محدود كننده توليد كلزا در كشورهاي مختلف بوده و كنترل آنها در سطح جهاني، يكي از بيشترين هزينههاي پرورش گياه را به خود اختصاص داده است. علفهاي هرز موجب كاهش محصول كلزا در اثر رقابت جهت كسب نور، رطوبت و عناصر غذايي ميشوند و كلزا به دليل كندي رشد آن و دير پوشش دادن سطح خاك در اوايل فصل رشد رقابت كننده قوي با علفهاي هرز نيست. علفهاي هرز يكي از مشكلات كشت كلزا محسوب ميشوند و اگر با آنها مبارزه نشود بيش از50 درصد از عملكرد محصول كاسته خواهد شد. براساس تحقيقات انجام شده70 درصد علفهاي هرز مزارع كلزاي ايران را پهن برگها تشكيل ميدهند كه 20 درصد آنها هم تيره كلزا هستند و كنترل آنها مشكل است. در ميان علفهاي هرز باريك برگ كه 30 درصد كل علفهاي هرز كلزاي كشور را تشكيل ميدهند، يولاف وحشي، گندم و جو خودرو از ديگر علفهاي هرز اين تيره مهمتر هستند. بر اساس شواهد موجود، كنترل علفهاي هرز در هر يك از گياهان زراعي بايستي در مرحله خاصي از رشد گياه به نام دوره بحراني كنترل علف هرز انجام شود تا بدين وسيله كاهش عملكرد ناشي از آنها به حداقل ممكن برسد. دوره بحراني كنترل علفهاي هرز عبارت است از دورهاي از چرخه رشد گياه زراعي كه به منظور جلوگيري از كاهش اقتصادي عملكرد، بايستي عاري از علف هرز نگه داشته شود. شناخت دقيق دوره بحراني خسارت علف هرز، نقش بسزايي در كنترل مؤثر آنها و جلوگيري از افت عملكرد خواهد داشت. عوامل ديگري نيز در تعيين دوره بحراني نقش داشته كه عبارتند از: گونه علف هرز، محيط، تراكم گياهي، زمان رقابت، حاصلخيزي و رقم گياه زراعي. براي ايجاد يك چارچوب صحيح براي تلفيق روشهاي متناوب كنترل علفهاي هرز و نيز براي بهينه سازي كاربرد علفكشها و يا هر روش كنترل ديگر، در سيستم مديريت تلفيقي، اطلاعاتي در مورد دوره بحراني مداخله علفهاي هرز بسيار ضروري است. از اطلاعاتي كه منجر به تعريف دوره بحراني شود ميتوان بطور بالقوه براي كاهش وابستگي به علفكشهاي داراي پسماندگي زياد در خاك و نيز براي تنظيم غلظت و زمان صحيح كاربرد علفكشهاي پس رويشي استفاده نمود.
علايم ديداري كمبود مواد غذايي در گياهان
منابع علايم ديداري
تنشهايي از قبيل شوري، عوامل بيماريزا و آلودگي هوا، مجموعه علايم مشخصة خود را بر علايم ديداري القاء ميكنند. اغلب، اين علايم، شباهت نزديكي با علايم كمبود مواد غذايي دارند. عوامل بيماريزا اغلب كلروز بين رگبرگي ايجاد ميكنند و آلودگي هوا و تنش شوري ميتوانند باعث سوختگي نوك برگ شوند. هر چند در ابتدا اين علايم ممكن است با علايم عمومي كمبود مواد غذايي شبيه به نظر بيايند، اما در جزئيات و / يا در طرح گسترش سرتاسريشان، با هم اختلاف دارند.
علايم پاتولوژيكي اغلب ميتوانند از علايم تغذيهاي بوسيلة توزيعشان در جمعيت گياهان آلوده مجزا شوند. اگر گياهان تحت تنش غذايي هسند، همة گياهان مشابه و در يك مرحلة رشدي و در محيط مشابه، در زمان مشابهي، علايمي شبيه به هم خواهند داشت؛ در صورتي كه اگر تنش به خاطر پاتوژن باشد، توسعة علايم فقط در گياهاني كه پاتوژن به آنها رسيده بسيار زياد خواهد بود.
ارتباطات محيطي
گياهان، مقادير قابل توجهي از مواد غذايي را از خاك در طول دورة رشد طبيعيشان خارج ميكنند و به اين دليل باعث تغييرات محيطي طولاني مدت بسيار زيادي ميشوند. اثرات روي خاك، بسيار بيشتر از خارج كردن يا تخلية عناصر است. بايد تعادل سيستم گياه ـ خاك در طول مدت جذب مواد غذايي، برقرار نگه داشته شود. برقراري تعادل معمولاً به وسيلة دفع پروتون و / يا يونهاي هيدروكسيل توسط گياه و جذب كاتيونها يا آنيونهاي غذايي اتفاق ميافتد. براي مثال هنگامي كه كود آمونياك به گياهان داده ميشود، آنها بيشتر نياز خود به نيتروژن را از كاتيون آمونيوم به دست ميآورند تا آنون نيترات معمولي. چون نيترات تنها آنيوني است كه به مقدار زيادي توسط گياهان استفاده ميشود، پس در طول جذب طبيعي عناصر، دفع پروتون از دفع يونهاي هيدروكسيل بسيار فراتر ميرود. در وضعيت رشد شديد گياهان، مقادير دفع شدة پروتونها ميتواند براي كاهش pH خاك به ميزان چندين واحد كافي باشد.
تغييرات چنين عظيمي در pH خاك ميتواند دلالت بر فرآيندهاي زيادي روي خاك، مانند ساختار خاك، قابليت در دسترس بودن عناصر و آبشويي عناصر داشته باشد. اثرات ناگهاني روي خاك، ممكن است براي برخي گياهان مطلوب باشد مانند گياهان اسيددوست كه اين وضعيت باعث در دسترس قرار گيري بيشتر عنصر آهن ميگردد. هر چند در ادامه، پايين آمدن pH خاك ميتواند به گياهان آسيب برساند، زيرا قابليت در دسترس بودن عناصر تغيير خواهد يافت. خاكي با pH كم، اجازه خواهد داد عناصر ريز مغذّي به آساني از پروفيل خاك شسته شوند و سرانجام باعث فقدان عناصري از قبيل Cu و Zn ميشود. در مجموع، هنگامي كه pH خاك از 5 پايينتر ميآيد، قابليت انحلال Al و Mn ميتواند افزايش بيابد و چنين وضعيتي باعث ايجاد حالت سمّي براي رشد گياهان شود.
گياهان اغلب به ارتباطات محيطي واكنش نشان داده و از آن تأثير ميپذيرند. اگرچه اين يك فرضية معتبر ثابت نيست، بسياري از گياهان به اين امر گرايش دارند كه با مهارت، عناصر معيّني را به سهولت از محيط اطرافشان جذب كنند. براي مثال، آهن يك عنصر محدود كننده در بسياري از اراضي كشاورزي است اما به طور متوسط در 3% از خاكها، بيش از نياز گياهان در دسترس است. بعضي از گياهان به طور فعال، پروتونهاي را دفع كرده و باعث كاهش pH خاك و در نتيجه افزايش قابليت انحلال آهن در محيط اطراف خود ميشوند. در مجموع، ديگر گياهان فيتوسيدروفورها را دفع كرده تا كلات خاك، آهنِ اندوخته شده را بيشتر در دسترس گياه قرار دهد.
خط سير ظهور علامت
در نگاه اوّل، به نظر ميرسد كه تمايز ميان كمبود عناصر غذايي براي 13 عنصر معدني ضروري، نسبتاً ساده باشد. امّا چنين فرضي نادرست است. در واقع، علايم كمبود كاملاً پيچيده هستند زيرا هر عنصر كاركردهاي بيولوژيكي متفاوتي دارد و هر كاركرد ممكن است مجموعة مجزايي از اثرات متقابل با يك محدودة وسيع از پارامترهاي محيطي داشته باشد. در مجموع، تعريف اين علايم براي شرايط كمبود بحراني يا مزمن، متفاوت است.
كمبود بحراني هنگامي اتفاق ميافتد كه يك عنصر براي مدّت كوتاهي در مرحلة رشد گياه، از دسترس خارج ميشود. كمبود مزمن هنگامي اتفاق ميافتد كه يك عنصر به طور مداوم محدود شود در حالي كه گياه براي رشد خود به آن نيازمند باشد.
بيشتر علايم كمبود كلاسيك شرح داده شده در كتب درسي، نشان دهندة كمبودهاي بحراني هستند. بيشتر علايم عمومي در كمبودهاي مزمن شبيه به هم بوده، شامل برگهاي سبز تيره و رشد كم و يا آهسته ميباشد. بيشتر توضيحات تيپيك منتشر شده دربارة علايم كمبود، در نتيجة آزمايشات هدايت شده در گلخانهها يا اتاقكهاي رشد بوده، كه در اين صورت، گياه در شرايط هايدروپونيك ( آبكشت ) يا مديا كه در آنها عناصر به طور كامل در دسترس قرار دارند، رشد داده شده است.
در اين شرايط، عناصر به آساني در دسترس هستند. امّا هنگامي كه عنصر تقليل مييابد، گياه به طور ناگهاني با كمبود بحراني مواجه ميشود. بنابراين مطالعات آبكشت، به توسعة كمبودهاي بحراني توجه دارند.
در طرحهاي آزمايشي مطالعة علايم كمبود عناصر ريز مغذّي، معمولاً اين عناصر از محلول غذايي حذف ميشوند. عناصر ريز مغذّي اغلب در دانه يا به صورت آلاينده در محيط حضور دارند پس يك گياه پس از اينكه اين مقادير عناصر ريز مغذّي را به مصرف رساند، آن وقت علايم كمبود بحراني را نشان ميدهد.
وقتي كه علايم كمبود عناصر پر مصرف جستجو ميشود، ميتوان روي سرعت رشد و اندازة گياه متمركز شد. گياه را به طور متناوب در مراحلي از رشد ميتوان تحت كاربرد عنصري قرار داد كه محدود كنندة رشد است. چون عناصر پر مصرف به طور مداوم به مقدار زيادي براي رشد گياه مورد نياز است، عناصر در دسترس به سرعت تقليل يافته و در نتيجه باعث كمبود بحراني ميگردد.
در سيستمهاي طبيعي، گياهان با تنشهايي با انواع و درجات مختلف رو به رو شده و علايم متفاوتي بروز ميدهند. شايد بيشتر كمبود عناصر عمومي در محيطهاي طبيعي، به خاطر كم شدن عنصري كه نقش محدود كننده پيدا كرده، در اثر عوامل فرسايش باشد. در چنين وضعيتي، عنصر محدود كننده باعث ايجاد علايم كمبود مزمن عنصر ميشود.
اثر انتقال روي ظهور علامت
اثر متقابل بين انتقال عنصر در گياه و سرعت رشد گياه، ميتواند يك فاكتور مهم كه نوع و محل علايم كمبود و توسعة آنها را تحت تأثير قرار ميدهد به شمار رود. براي بسياري از عناصر متحرك مانند نيتروژن و پتاسيم، علايم كمبود به طور واضح در برگهاي پير و بالغ ظهور مييابند. زيرا در مواقع كمبود عنصر، اين عناصر از برگهاي پير و بالغ به سمت برگهاي جوان نزديك مناطق رشد گياه حركت ميكنند.
در واقع، عناصر متحركي كه به تازگي توسط ريشهها جذب ميشوند، به سمت برگهاي تازه و مناطق رشد حركت ميكنند. بنابراين برگهاي پير و بالغ در طول زمان تنش، از عناصر متحرك خالي شده، در حالي كه برگهاي تازه، از مقادير مطلوب بيشتري از عنصر برخوردار هستند.
تمركز واضح علايم كمبود عناصر كم حركت مانند كلسيم، بُر و آهن، بر خلاف عناصر متحرك ميباشد؛ در اينجا علايم كمبود ابتدا در مناطق رشد و برگهاي جوان ظاهر ميشوند در حالي كه در برگهاي پير، مقادير مطلوب عنصر باقي ميماند. (فرضيهاي وجود دارد مبني بر اينكه اين گياهان غلظت كافي عنصر شروع به رشد كرده اما براي توسعه يافتن، به مازاد عنصر نياز دارند). در گياهاني كه خيلي آهسته در طول چند فصل رشد ميكنند عواملي به غير از تغذيه (مانند نور كم) اگر به طور طبيعي محدود كننده نباشند حتي در صورت كمبود عناصري تحت اين شرايط، گياه به آرامي به رشد خود ادامه داده حتي بدون اينكه علايم كمبودي ظاهر شوند. اين نوع ظهور مشابه آنچه در عناصر كم حركت اتفاق ميافتد ميباشد، زيرا اضافه عناصر در برگهاي پير، سرانجام براي تأمين توسعة بافتهاي جديدتر به سوي آنها منتقل ميشود. در مقايسه، گياهي با رشد سريع، از كمبودهاي شديد در بافتهاي فعال رشدي از قبيل لبههاي برگ و منطقة رشد گياه، بيشتر آسيب ميبيند. يك مثال كلاسيك از اين مورد، كمبود كلسيم در سبزيجاتي مانند كاهو است كه ظهور علايم روي حاشية برگ (سوختگي نوك برگ) و منطقة رشد نزديك مريستمها ميباشد. حداكثر رشد كاهو اغلب به وسيلة سرعت جا به جايي دروني كلسيم به بافتهاي در حال رشد، محدود ميشود تا در نتيجة محدوديت ذخيرة عناصر در خاك.
هنگامي كه عناصر متوسط حركت مانند گوگرد و منيزيم، عناصر محدود كنندة سيستم هستند، علايم كمبود به طور طبيعي در سرتاسر گياه مشاهده ميشوند. هر چند سرعت رشد و ميزان در دسترس بودن عنصر ميتواند اختلاف قابل توجهي روي محل بروز علايم ايجاد نمايد. اگر كاربرد عنصر به صورت فرعي با ميزان رشد مقايسه شود، علايم در بافتهاي پيرتر مشاهده ميشوند اما اگر كاربرد خيلي كم عنصري با ميزان رشد مقايسه گردد، يا عنصر كاملاً تخليه گردد، ابتدا بافتهاي جوانتر ناكارا ميشوند.
رقابت گياه و تحريك كمبودها
هنگامي كه علايم مشاهده شده مستقيماً در نتيجة كمبود عنصر هستند، همه چيز را به طور صريح به ما ميگويند. اگر چه علايم اغلب نتيجة اثرات متقابل با ديگر فاكتورهاي محدود كنندة محيطي كه قابليت در دسترس بودن عنصر را تحت تأثير قرار ميدهند، ميباشند. نمونة كلاسيك آن، كمبود آهن است كه به دليل افزايش فلزات سنگين در محيط ايجاد ميشود. انتقال فلزاتي از قبيل Cu ، Zn ، Cr و Ni ، با Fe و ديگر عناصر جذبي گياه رقابت ميكنند.
رقابت براي جذب، مخصوص Fe و فلزات سنگين نيست بلكه اين امر براي همة ناصر معدني كه از نظر شيميايي و مكانيزم جذب مشابه ميباشند، حقيقت دارد. براي مثال، اگر قابليت در دسترس بودن Ca يا Zn نسبتاً كمتر از آهن است، تمركز بيش از حدّ برخي ديگر از فلزات مانند Ni يا Cr باعث كمبود بيشتر يكي از اين عناصر نسبت به Fe ميشود. دربارة عناصر پر مصرف، مقادير بيش از اندازة Mg ، با K براي جذب رقابت كرده و احتمالاً ميتواند باعث كمبود K شود.
عقيمي خاكهاي سرپنتاين به دليل چنين رقابتي است. اين خاكها با دارا بودن Mg زياد، باعث كمبود Ca ميگردند. سمّيت خاكي با pH پايين، مثال ديگري از كمبود عناصر پايهاي است. pH پايين، تأثير روي عناصر خاك دارد: كمك به شستشوي كاتيونها، آنها را از دسترس گياه خارج كرده و مقادير نسبتاً زياد پروتونها در خاك با Ca و ديگر كاتيونها در جذب رقابت ميكنند. بنابراين كمبود عناصر ميتواند به دليل تعداد زيادي از مكانيزمها كه قابليت استفادة عنصر را محدود ميكنند، به وقوع بپيوندد.
تقاضاي عنصر و كارايي استفاده
اگرچه همة گونههاي مشابه گياهان، پاسخهاي مشابهي به تنش غذايي ميدهند، گياهان گونههاي مشابه اغلب اختلاف قابل توجهي در كارايي استفاده از عنصر، از خود نشان ميدهند. اين نتايج، از اختلاف در سرعت رشد، توزيع ريشه، مرحلة رشد و كارايي جذب و مصرف عنصر حاصل ميشوند. اين امر اشارة ضمني دارد به اينكه گاهي در وضعيتي، گياهاني از يك گونه دچار كمبود مواد غذايي ميشوند در حالي كه گياهاني از گونههاي ديگر در همان شرايط يا شرايط نزديك به آنها، ممكن است هيچ گونه علايم كمبودي نشان ندهند.
همچنين سرعت رشد از وضعيت عنصر تأثير ميپذيرد. هنگامي كه ذخيرة عنصر براي رشد گياه در شرايط محيطي موجود ناكافي باشد، بسياري از گياهان سرعت رشدشان را با ميزان ذخيرة قابل استفادة عنصر بدون بروز علايم واضح كمبود، تنظيم ميكنند.
سيستمهاي كشاورزي كه در آنها گياهاني با رشد سريع تحت شرايط كم تنش انتخاب ميشوند، با سيستمهاي طبيعي اختلاف دارند. اين سرعت رشد زياد يعني اينكه گياه تقاضاي زيادي براي عناصر دارد كه در صورت برطرف نشدن، بروز زياد علايم كمبود را در پي خواهد داشت، مگر اينكه كودهاي تكميلي به كار برده شوند. اين وضعيت غير عادي نيست كه ما گياهاني زراعي بيابيم كه علايم شديدي از تنش غذايي را نشان ميدهند، در حالي كه گياهان محلي در همان شرايط، بدون علايم يا با كمترين علايم كمبود، رشد ميكنند.
در سيستمهاي كشاورزي، علايم كمبود مزمن بيشتر در گياهان كود داده نشده يا محدود شده از نظر كود دهي رخ ميدهد. علايم كمبود غذايي بحراني، اغلب هنگامي اتفاق ميافتد كه محصولات جديدي با تقاضاي غذايي بالا معرفي ميشوند يا اراضي با حاصلخيزي كم، تحت كشت و كار براي توليد گياهاني با سرعت رشد نسبتاً زياد، قرار ميگيرند.
يكنواختي وضعيت مادة غذايي
تمام بافتهاي گياه در طول زمان تنش، در وضعيت تغذيهاي يكساني قرار ندارند. برگهاي روي يك گياه كه در معرض شرايط محيطي متفاوتي ( از قبيل نور ) قرار دارند، يا آنهايي كه سن متفاوتي دارند، ممكن است اختلافات قابل توجهي در وضعيت غذايي داشته باشند. عناصر معدني براي بيشتر قسمتهاي گياه، توسط ريشهها به دست آمده و در سرتاسر گياه جابجا ميشوند. فاصلة هر قسمت از گياه تا ريشه، قابليت در دسترس بودن مواد غذايي بويژه در عناصر كم حركت را تحت تأثير قرار خواهد داد. در گياهان بهبود يافته از كمبود غذايي، ابتدا ريشه و بافتهاي هدايت كنندة مواد غذايي، ترميم ميشوند. براي مثال، در وضعيت بهبود كمبود Fe ، ميتوان مشاهده كرد كه رگبرگها دوباره سبز شدهاند در حالي كه بافتهاي بين رگبرگي، همچنان كلروتيك و داراي نشانههاي كمبود Fe هستند. به منظور رشد بهينه و سريع، همة بافتهاي گياه بايد يك وضعيت مطلوب غذايي داشته باشند. اگرچه يك گياه ممكن است از نظر چند عنصر با كمبود رو به رو باشد، فقط يكي از آن عناصر در زمانِ واحد، موجب محدود كردن رشد خواهد شد. هر چند اگر آن عنصر محدود كننده به كار برده شود، باعث افزايش رشد ميگردد، اين افزايش در رشد يعني اينكه گياه عناصر ديگر را طلب خواهد كرد و عنصر بعدي كه در سطح پائيني قرار دارد، به عنوان عنصر محدود كننده، در خواهد آمد.
ابزارهاي تشخيص ديگر
با اينكه علايم تشخيص ديداري، يكي از با ارزشترين ابزارها براي ارزيابي سريع وضعيت مواد غذايي در گياه هستند، آنها تنها يكي از ابزارهاي قابل استفاده ميباشند. ابزارهاي عمدة ديگر عبارتند از: مطالعات ميكروسكوپيك، تجزية طيفي و تجزية بافت و خاك. همگي اين روشها داراي دقت، سرعت و توانايي زيادي براي پيشگويي وضعيت آيندة مواد غذايي هستند. به خاطر اثر متقابل نزديك بين رشد گياه و محيط، همة پيشگوييها دربارة آيندة وضعيت تغذيهاي، بايد فرضياتي در مورد اينكه محيط در طول زمان چگونه تغيير خواهد كرد، داشته باشند.
فايدة اصلي علايم تشخيص ديداري اين است كه آنها به سهولت به دست آمده و ارزيابي سريعي از وضعيت مواد غذايي را ميسّر ميسازند. اشكال عمدة آنها اين است كه علايم ديداري، تا هنگامي كه اثرات سوء زيادي روي عملكرد، رشد و نمو بوجود نيايد، ظهور نميكنند.
تجزية بافت، مختص مواد غذايي است امّا نسبتاً كم؛ بافتها بايد نمونه گيري شده، آزمايش و تجزيه شوند و دربارة وضعيت غذايي، تخمين زده شود. يك تجزيه از عناصر معدني مشتمل است بر بافتهاي گياهي انتخاب شده و مقايسة آنها با سطوح مقادير بحراني (كه براي اغلب گياهان زراعي در دسترس است) ميتواند براي ارزيابي وضعيت مواد غذايي گياه در زمان نمونه گيري با درجة اطمينان نسبتاً بالايي مورد استفاده قرار گرفته و اين وضعيت را تا هنگام برداشت محصول، پيشبيني نمايد.
تجزية بافت، شبيه تجزية بافت است با اين تفاوت كه اينجا به جاي ارزيابي وضعيت تغذيهاي گياه، قدرت پتانسيل خاك در اين زمينه سنجيده ميشود.
تجزية گياه، اطلاعاتي در مورد آنچه گياه نياز دارد تهيه ميكند در حالي كه تجزية خاك، اطلاعاتي در مورد وضعيت ذخيرة مواد غذايي در خاك به دست ميدهد.
تجزية طيفي از وضعيت تغذيه، هنوز در ابتداي راه است و به زودي در فهرست منابع جهاني مطالعات تخصصي مورد استفاده قرار ميگيرد.
مطالعات ميكروسكوپيك بيشتر در مورد جنبههاي فيزيولوژيكي تنش غذايي روي تمام گياهان يا گياهان زراعي پايه، اهميت دارند، تا ارزيابي وضعيت تغذيهاي گياه.
شرح علايم
يافتن يك برگ يا حتي يك گياه كه تمام علايم مشخصة يك نوع كمبود را در خود داشته باشد، امري غير معمول است. دانستن اينكه تك تك علايم چگونه به نظر ميرسند، بسيار خوشايند است امّا اين امكان وجود ندارد چرا كه علايم به صورت تركيبي با همديگر در گياه اتفاق ميافتند.
بسياري از عبارات اشاره شده در ذيل در تشريح علايم كمبود، معقولانه و بديهي به نظر ميرسند؛ هر چند تعدادي از آنها به معني واقعي كمبود مواد غذايي در مزرعه به شمار ميروند. براي مثال، اصطلاح كلروتيك كه يك اصطلاح عمومي براي زرد شدن برگها به خاطر از دست دادن كلروفيل است، نميتواند بدون توصيفات اضافي به كار رود، زيرا اگر كلروز سرتاسري باشد، نشانة كمبود نيتروژن، كلروز بين وريدي به خاطر كمبود آهن يا كلروز حاشيهاي به دليل كمبود كلسيم ميباشد. اصطلاح ديگري كه بارها در تشريح علايم كمبود مواد غذايي به كار ميرود، نكروتيك است كه اصطلاحي عمومي براي بافتهاي قهوهاي شده و مرده است. اين علامت همچنين ميتواند با فرمهاي متنوعي ظهور كرده و به عنوان وضعيتي در علايم نكروتيك به شمار رود.
علايم كمبود مواد غذايي براي بسياري از گياهان، مشابه است، اما به دليل تنوّع يافتن زياد گياهان و محيط اطرافشان، ناچار به بيان محدودهاي جهت علايم هستيم. به خاطر داشتن رگبرگهاي موازي، علفها و ديگر تك لپهايها، كلروز را به صورت سري خطهاي نواري نشان ميدهند در صورتي كه كلروز در دولپهايها، مشبك و بين رگبرگها به وقوع ميپيوندد. اختلاف مهم ديگر اينكه نكروز يا كلروز حاشيهاي كه در دولپهايها يافت ميشود، در تكلپهايها، اغلب با عنوان سوختگي لبة برگ از آن نام برده ميشود.
منيزيم
برگهاي داراي كمبود Mg، كلروز پيش روندهاي بين رگبرگها، همراه با توسعة نكروز در بافتهاي به شدت كلروز شده، نشان ميدهند. در اين شكل پيشرفته، كمبود منيزيم ممكن است ظاهراً به كمبود پتاسيم شباهت داشته باشد. در كمبود منيزيم، علايم معمولاً با مناطق كلروتيك به صورت خال مانند در بافتهاي بين رگبرگها ظهور مييابند. بافت لاميناي بين رگبرگ، بيش از ديگر بافتهاي برگ منبسط شده، يك سطح برجستة چروك شده توليد ميكند كه در نوك برجستگيها از حالت كلروتيك به سمت نكروتيك شدن بافت پيش ميرود. در برخي از گياهان مانند براسيكا ( خانوادة خردل كه مشتمل است بر سبزيجاتي از قبيل كلم بروكلي، بروسل اسپروت، كلم، گل كلم، كلارد، كلم پيچ، كلم قمري، خردل، كلزا، راتاباگا ( نوعي كلم ) و شلغم ) رنگهاي نارنجي، زرد و ارغواني نيز ممكن است ظهور كنند.
منگنز
اين برگها يك كلروز كوچك بين رگبرگي تحت شرايط محدوديت كاربرد Mn از خود نشان ميدهند. مراحل اولية كلروز كه تسط كمبود منگنز ايجاد ميشود، تا حدّي شبيه به كمبود آهن است. اين علايم از يك كلروز خفيف در برگهاي جوان و مشبك شدن رگبرگها در برگهاي بالغ، مخصوصاً هنگامي كه زير نور قرار دارند، شروع ميشود. همچنانكه تنش افزايش مييابد، برگها به رنگ فلز مانند خاكستريِ تابندهاي در آمده و لكههاي تيره و مناطق نكروتيك در امتداد رگبرگها پيدا ميشوند. همچنين يك درخشندگي ( جلوة ) مايل به ارغواني ممكن است در سطح بالايي برگها ظاهر شود.
غلاتي از قبيل يولاف، گندم و جو، به كمبود منگنز به شدت حساس هستند. آنها كلروز خفيفي همراه با لكههاي خاكستري كه كشيده شده و به هم ميپيوندند، نشان داده و سرانجام پژمردگي كامل برگ و مرگ آن فرا ميرسد.
موليبدن
اين برگها بعضي لكههاي خال مانند همراه با كلروز بين رگبرگي نشان ميدهند. يك علامت ابتدايي براي كمبود موليبدن، كلروز سرتاسري عمومي است كه شبيه به علامت كمبود نيتروژن است با اين تفاوت كه بدون رنگ مايل به قرمز در سطح پائيني برگها ميباشد. اين امر از نتايج تقاضا براي موليبدن در احياء نيترات، كه به كاهيده شدن اوليه در اسيميلاسيون به وسيلة گياه نياز دارد، ميباشد. بنابراين علايم اوليه كمبود موليبدن در حقيقت ناشي از كمبود نيتروژن هستند هر چند موليبدن مأموريت متابوليكي ديگري در گياه دارد و از اين رو علايم كمبود آن حتي هنگامي كه نيتروژن احياء شده در دسترس است، وجود دارد. در مورد گل كلم، لاميناي (لاية نازك پهنك) برگهاي جديد، خم شده و به صورت دم شلاقي به نظر ميرسد. در بسياري از گياهان، امكان ظهور بادكش در برگهاي بالايي و لكههاي خال دار در مناطق كلروز شده، تحت شرايط وخيم كمبود، وجود دارد. در غلظتهاي بالا، موليبدن علامت سمّيت مشخصي دارد و آن رنگ روشن به صورت پرتقالي درخشان ميباشد.
نيتروژن
علايم نكروتيك نشان داده شده توسط اين برگها، در نتيجة كمبود نيتروژن است. همچنين يك رنگ قرمز روشن به صورت پراكنده ممكن است روي رگبرگها و دمبرگها ديده شود. تحت شرايط كمبود نيتروژن، برگهاي بالغ پيرتر به تدريج از حالت سبز طبيعي تغيير كرده و به صورت سبز رنگ پريده در ميآيند. همچنانكه كمبود پيشرفت ميكند، اين برگهاي پير به طور يكنواخت زرد ميشوند (كلروتيك). در شرايط حاد كمبود، برگها به رنگ سفيد مايل به زرد در ميآيند. برگهاي جوان در بالاي گياه، به رنگ سبز رنگ پريده و در اندازههاي كوچك باقي ميمانند.
در گياهان اسپيندلي (دوك وار) پنجه زني به علت كمبود نيتروژن كاهش مييابد. زرد شدن در كمبود نيتروژن، يكنواخت و در سرتاسر برگ همچنين رگبرگ ديده ميشود. اگر چه در برخي موارد، نكروز بين رگبرگي به جاي كلروز معمولي، در بسياري از گياهان ديده ميشود. در برخي گياهان، سطح پائيني برگها و / يا دمبرگها و رگبرگها، به صورت مايل به قرمز يا رنگ پريده در ميآيد. در برخي گياهان، اين رنگها ميتوانند كاملاً روشن باشند. همچنانكه كمبود به پيشرفت خود ادامه ميدهد، برگهاي پيرتر به سمت پلاسيده شدن در اثر تنش خفيف آبي پيش رفته و سريعتر از حالت معمولي پير ميشوند. بهبود يافتن گياهان در اثر كاربرد نيتروژن، بلافاصله (ظرف چند روز) و تماشايي خواهد بود.
فسفر
برگهاي دچار كمبود فسفر برخي نقاط نكروتيك نشان ميدهند. به عنوان يك اصل كلي، علايم كمبود فسفر، خيلي واضح نيستند و بنابراين تشخيص آن مشكل است. يك علامت ديداري مهم، كوتولگي و كوتاه ماندن گياهان است. گياهان دچار كمبود فسفر نسبت به ساير گياهان در شرايط مشابه اما بدون كمبود فسفر، سرعت رشد بسيار كمتري دارند. گياهان دچار كمبود فسفر، اغلب با گياهان جوان اشتباه گرفته ميشوند. برخي گونهها از قبيل گوجه فرنگي، كاهو، ذرت و خانوادة كلم، ساقه، دمبرگ و سطح زيرين برگها ارغواني رنگ ميشوند. همچنين در شرايط حاد كمبود فسفر، درخشندگي آبي ـ خاكستري در برگها پيدا ميشود. در برگهاي پيرتر تحت شرايط حاد كمبود، ممكن است رگبرگها به صورت مشبك مانند قهوهاي رنگ پريده به چشم بخورند.
گوگرد
اين برگها يك كلروز سرتاسري نشان ميدهند در حالي كه هنوز به رنگ سبز باقي ماندهاند. رگبرگها و دمبرگها، رنگي مايل به قرمز روشن نشان ميدهند.علايم ديداري كمبود گوگرد، بسيار شبيه به كلروز پيدا شده در اثر كمبود نيتروژن هستند. با اين وجود در كمبود گوگرد، زرد شدن به صورت يكنواخت در سرتاسر گياه حتي در برگهاي جوان وجود دارد. رنگ مايل به قرمز، اغلب در سطح پائيني برگها و دمبرگها به صورت مايل به صورتي در آمده و نسبت به كمبود نيتروژن، كمتر روشن و واضح است. در كمبودهاي پيشرفتة گوگرد، آسيب به صورت قهوهاي رنگ شده و / يا لكههاي نكروتيك شده، دمبرگها و برگها اغلب عمودي شده و پيچ خورده و شكننده ميشود.
روي
اين برگها يك مورد نكروز پيشرفتة بين رگبرگي نشان ميدهند. در مراحل اولية كمبود روي، برگهاي جوانتر زرد شده و سطح بالايي برگهاي بالغ، به صورت سوراخ سوراخ در ميآيد. همچنين مخروطي شكل شدن رايج است. همچنانكه كمبود پيشرفت ميكند، اين علايم به صورت نكروز بين رگبرگي شديدي ظاهر ميشود اما رگبرگ اصلي مانند مواقع ترميم كمبود آهن، سبز باقي ميماند.
در بسياري از گياهان به ويژه درختان، برگها خيلي كوچك شده، ميانگرهها كوتاه و شبيه به حالت روزت به نظر ميرسند.
بُر
برگهاي دچار كمبود بر يك كلروز عمومي خفيف نشان ميدهند. تحمّل گياهان به تغييرات زياد بر، به اندازهاي است كه غلظتهاي مورد نيزا براي رشد ياه تا غلظتهاي سمّي آن براي گياهان حساس به بر، اختلاف اندكي دارند. بر به طور ناچيز در فلوئم بسياري از گياهان جا به جا ميشود، به استثناي گياهاني كه از تركيبات قندي مانند سوربيتول استفاده ميكنند. در تحقيقاتي تازه، حركت بُر در گياهان تنباكو كه براي سنتز سوربيتول تحت نظر گرفته شده بودند، افزايش يافته بود و كمبود بر را در خاك بهتر تحمّل ميكردند.
در گياهان با انتقال كم بر، كمبود بر، باعث نكروز بافتهاي مريستمي در مناطق در حال رشد گرديده كه منجر به كاهش غالبيت انتهايي شده و نمو ياه به صورت روزت باقي ميماند. اين علايم كمبود، شبيه به علايم كمبود كلسيم ميباشند. در گياهاني كه بر به آساني در فلوئم منتقل ميشود، علايم كمبود مانند كمبودهاي نيتروژن و پتاسيم در بافتهاي بالغ متمركز ميشوند. هم مغز و هم اپيدرم ساقهها ممكن است تحت تأثير قرار گرفته كه اغلب باعث پوك شدن يا زبر شدن ساقهها همراه با نقاط نكروتيك روي ميوه ميشود. پهنك برگ پيچ خورده، تيره شده و اغب همراه با ترشح مواد شيرة گياهي از آن ميباشد. برگها فوق العاده شكننده شده و به آساني ميشكنند. همچنين برگهاي جوان اغلب حتي تحت شرايط مطلوب از نظر تهية آب، پلاسيده ميشوند زيرا نقاط قطع شده به خاطر كمبود بر، باعث عدم انتقال آب ميگردد.
كلسيم
در پاية برگهاي دچار كمبود كلسيم نكروز نشان داده ميشود. قابليت تحرك بسيار كم كلسيم، عمدهترين فاكتوري است كه براي بيان علايم كمبود كلسيم در گياه به كار ميرود. علايم كلاسيم كمبود كلسيم ممكن است شامل پوسيدن ميوههاي انتهايي گوجه فرنگي (سوختن ميوههاي بخش انتهايي گوجه فرنگي)، سوختگي لبة برگ كاهو، قلب سياه كرفس و مرگ مناطق رشد در بسياري از گياهان است. همة اين علايم، بافتهاي مردة نكروتيك نرمي را نشان ميدهند كه به سرعت به سمت مناطق رشد پيش ميرود كه اين امر بيشتر به جابجايي كم كلسيم در بافتها مربوط است تا ذخيرة كم آن در محيط خارج. گياهاني كه رشد آهستهتري دارند و دچار كمبود ذخيرة كلسيم هستند، ممكن است دوباره مقدار مشخصي از كلسيم را از برگهاي پيرتر براي برقراري رشد جابجا كنند و در آنها فقط كلروز حاشيهاي برگها ديده شود. سرانجام اين نتايج در حاشية برگها بيشتر از نقاط ديگر برگها به وقوع ميپيوندد و باعث تغيير شكل برگ به صورت فنجاني رو به پائين ميشود. اين علامت تا نقاط اتصال برگ به دمبرگ گسترش مييابد اما برگها نميافتند بلكه فقط لكههاي بافت نكروتيك شده در نوك دمبرگ ايجاد ميشود. گياهان تحت كمبود كلسيم مزمن، تحمل بيشتري به پژمردگي نسبت به گياهان استرس نديده دارند.
كلريد
اين برگها شكل غير طبيعي همراه با كلروز بين رگبرگي واضح دارند. گياهان به غلظت نسبتاً زيادي از كلر در بافتهايشان نياز دارند. كلر در خاك بسيار فراوان بوده و در اراضي شور، تمركز آن بالاست اما در اراضي با آبشويي بالا، ممكن است كم باشد. عاديترين علايم كمبود كلر، كلروز و پژمردگي برگهاي جوان است. كلروز در سطح صاف فرو رفتگيها در مناطق بين رگبرگي پهنك برگ اتفاق ميافتد. در موارد پيشرفته، اغلب يك حالت برنزه شده در طرف بالايي برگهاي بالغ پديدار ميشود. گياهان معمولاً به كلر مقاوم ميباشند اما برخي گونهها مانند آووكادو، ميوههاي هسته دار و انگورها به كلر حساس بوده و ممكن است علايم سمّيت را حتي در غلظتهاي كم كلروز در خاك از خود نشان دهند.
مس
برگهاي دچار كمبود مس پيچيده شده و دمبرگ آنها به سمت پائين خم ميشود. كمبود مس ميتواند با كلروز خفيف سرتاسري همراه با فقدان فشار تورگور هميشگي در برگهاي جوان، بيان شود. برگهاي به تازگي بالغ شده، مشبك، رگبرگهاي سبز همراه با مناطق سفيد شده تا خاكستري مايل به سفيد از خود نشان ميدهند. برخي برگها، نقاط تُو خالي كلروتيكي نشان داده و تمايل به خميدن به سمت پائين دارند. فرم رشدي درختان تحت شرايط كمبود مزمن مس، به صورت روزت ميباشد. برگها كوچك و كلروتيك همراه با لكههاي نكروتيك ميباشند.
آهن
برگهاي دچار كمبود آهن كلروز شديدي در پاية برگها همراه با شبكة سبز رنگ نشان ميدهند. عمدهترين علامت كمبود آهن، شروع كلروز بين رگبرگي از سمت خارج جوان ترين برگهاست كه به سمت داخل پيش ميرود و در پايان، تمام سطح برگ سفيد ميشود. در مناطق سفيد شده اغلب نقاط نكروتيك پديدار ميشود. تا وقتي كه برگها هنوز كاملاً سفيد نشدهاند، در صورت كاربرد دوبارة آهن، ترميم مييابند.
در فاز ترميم، رگبرگها اولين قسمتي هستند كه رنگ سبز روشن خود را به دست ميآورند. اين وضعيت ترميمي كه در مورد كمبود آهن پيش ميآيد، شايد قابل تشخيصترين علامت در بين علايم كلاسيك مواد غذايي باشد. چون آهن قابليت تحرك كمي دارد، علايم كمبود آن ابتدا در جوانترين برگها ظاهر ميشود. كمبود آهن، با آهك و شرايط بي هوازي خاك در ارتباط است و اين وضعيت اغلب به وسيلة زيادي فلزات سنگين به وجود ميآيد.
پتاسيم
بعضي از اين برگها نكروز حاشيهاي نشان ميدهند (سوختگي نوك برگ). در شرايط پيشرفتة كمبود، نكروز در فضاهاي بين رگبرگي رگبرگ اصلي همراه با كلروز بين رگبرگي ايجاد ميگردد. اينها مشخصترين علايم د ر تشخيص كمبود K هستند.
شروع كمبود پتاسيم معمولاً به وسيلة كلروز حاشيهاي به سمت تاولهاي قهوهاي و سبز چرمي خشك بر روي برگهاي تازه بالغ شده، شرح داده ميشود. اين وضعيت به وسيلة افزايش داغديدگي بين رگبرگها و / يا پيشرفت نكروز از لبة برگ به رگبرگ در هنگام افزايش تنش، دنبال ميشود. در مراحل پيشرفتة كمبود، بيشتر منطقة بين رگبرگي نكروتيك شده، رگبرگها سبز باقي ميماند و برگها پيچيده و دندانه دار ميشوند. در برخي گياهان از قبيل حبوبات و سيب زميني، علايم اولية كمبود، نقاط سفيد يا خالدار شدن پهنك برگ ميباشند. در مقايسه با كمبود نيتروژن، كمبود پتاسيم بازگشت ناپذيرتر است حتي اگر به گياهان پتاسيم بدهيم. چون پتاسيم در گياه بسيار متحرك است، در كمبودهاي شديد، علايم فقط روي برگهاي جوان ظهور مييابند. كمبود پتاسيم ممكن است در صورت وجود سديم، بسيار كم جلوه كند به طوري كه با افزودن سديم، گياهان دچار كمبود پتاسيم، بسيار شادابتر از گياهان بدون كمبود شوند. در بعضي گياهان، بيش از 90 درصد نياز پتاسيم ميتواند به وسيلة سديم جبران شود بدون اينكه هيچ گونه كاهشي در رشد پديد آيد.
مقدمه گیاهان زراعی مقاوم به علفکش
افزايش جمعيت بشر و در نتيجه افزايش تقاضا براي محصولات كشاورزي باعث شده كه انسان روز به روز به فكر روشهاي كارآمدتري جهت افزايش عملكرد گياهان زراعي باشد. مبارزه با علفهاي هرز يكي از اين روشهاست. كشاورزان همواره در طول تاريخ با علفهاي هرز در مبارزه بودهاند و در اين راستا به پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي نيز دست يافتهاند. بشر مبارزه با علفهاي هرز را از طريق دست و استفاده از حيوانات شروع نمود و اينك از طريق روشهاي مكانيكي و شيميايي اين راه را ادامه ميدهد. يكي از مؤثرترين روشهاي مبارزه با علفهاي هرز، مبارزهي شيميايي با آنهاست و گياهان زراعي مقاوم به علفكش يكي از جديدترين روشهاي اين مبارزه يا مديريت به شمار ميروند. گياهان زراعي تراريخته، از جديدترين دستآوردهاي بيوتكنولوژي گياهي بوده كه ظرف چند سالي كه از روند توليد آنها گذشته، توسعه فراواني در جهان يافته به طوريكه هم اينك ميليونها هكتار از زمينهاي زراعي، به زير كشت اين محصولات رفته است. نسل اول اين گياهان به منظور بهبود كارايي عمليات زراعي ايجاد شدند. نمونههاي آن سوياي متحمل به علفكش و ذرت مقاوم به حشره بودند. هم اينك گونههاي جديد گياهان تراريخته، علاوه بر بهبود كارايي عمليات زراعي، در جهت افزايش كمي و كيفي توليدات به وجود ميآيند. اين گياهان به عنوان نسل دوم، بايد هرچه سريعتر از نظر محدودهي تأثير روي خانوارها، چه از نظر سلامت، صنعت و محيط زيست، بررسي گردند زيرا عواقب احتمالي آن شايد طي دو سه دههي آينده به وضوح به چشم بيايند. توسعهي گياهان زراعي مقاوم به علفكشها (Herbicide-Resistance Crops)، يكي از اولين كاربردهاي اقتصادي مهندسي ژنتيك گياهي به شمار ميرود. به منظور مقاوم سازي گياهان زراعي به علفكشها، از روشهاي مختلف بيوتكنولوژي و زراعي استفاده كرده و گياهان تراريخت (Transgenic) و غير تراريخت (Non-Transgenic) به وجود آمدهاند. اين گياهان با نظام كشاورزي شيميايي ـ صنعتي كه ويژگي آن تك كشتي بودن و مكانيزاسيون در مقياس وسيع با استفادهي فشرده از مواد شيميايي است، سازگاري مناسبي پيدا كردهاند. طي دههي گذشته، چندين گياه زراعي مقاوم به علفكش تراريخته و غير تراريخته معرفي شدهاند. گندم، جو و كلزاي مقاوم به گليفوزيت و گلوفوزينيت، ذرت مقاوم به سيكلوهگزانيدينها و ايميدازولينونها، پنبه مقاوم به بروموكسينيل و گليفوزيت، سوياي مقاوم به سولفونيل اورهها و گليفوزيت، سيب زميني و چغندرقند مقاوم به گليفوزيت و نيشكر مقاوم به گلوفوزينيت، از جملهي اين گياهان هستند. بشر به طور سنتي هزاران سال است كه در حال بهبود گياهان زراعي است، اما مهندسي ژنتيك اين امكان را فراهم ميسازد كه اين فرايند در مدت كوتاهتري انجام گيرد، ضمن آن كه امكان انتقال خواص ارثي بين گونههايي كه خويشاوندي نزديكي ندارند هم فراهم است، هرچند عدهاي مورد اخير را لزوماً پديده مفيدي نميدانند. قبل از پيدايش مهندسي ژنتيك گياهي، گزينههاي انتخابي براي محافظت گياهان در برابر علفكشها محدود بود. علفكشهايي ويژه فقط ميتوانستند در گياهاني به كار روند كه به طور طبيعي نسبت به آنها مقاوم بودند. در موارد نادر، مقاومت ممكن بود از طريق جهش در گياهان زراعي اتفاق بيفتد. توسعهي مهندسي ژنتيك گياهي و دانش بيوشيمي دربارهي عمل علفكشها روي گياهان، راهحلهاي جديدي در كاربرد علفكشها پيش روي بشر قرار داد. اين استراتژيها معمولاً شامل ايزولاسيون و معرفي ژن جديدي از ارگانيسمهاي ديگر (غالباً باكتريها) كه به نوعي نسبت به علفكش مقاوم است، ميباشند. براي مثال مقاومت به علفكش گلوفوزينيت (با نام تجاري Basta) به وسيلهي ژن باكتريايي bar كه علفكش را به تركيبات غير سمّي متابوليزه ميكند، القا ميگردد. رفته رفته كشف و توسعهي علفكشهاي انتخابي جديد، مشكلتر و هزينهبرتر ميشود. استانداردها براي علفكشهاي جديد بسيار بالاست. علفكشهاي جديد ميبايست داراي توانايي بالا، سمّيت اندك، تحرّك كم در خاك و ماندگاري كوتاه در محيط باشند و از سوي ديگر، طيف وسيعي از علفهاي هرز را كنترل كنند. يافتن تمامي اين ويژگيها در يك تركيب كه ميبايست براي گياهان زراعي نيز انتخابي عمل كند، مشكل و هزينهبر است. گياهان زراعي مقاوم به علفكش، راهحل بالقوهاي براي حل اين مشكل است. با تغيير تحمّل گياه زراعي به علفكشهاي ثبت شده، هزينههاي مربوط به كشف، توسعه و بازاريابي توليدات جديد تا حد زيادي كاسته ميشود و اين كاهش هزينه براي استفاده كنندهي نهايي (كشاورز) نيز سودمند خواهد بود. بدين ترتيب كشاورز از انعطاف پذيري بيشتري در استفاده از علفكشها و گياهان زراعي براي برنامهي كنترل علفهاي هرز برخوردار خواهد شد. علاوه بر اين، گياهان زراعي مقاوم به علفكش، امكان جايگزيني علفكشهاي قديمي را كه ممكن است داراي برخي ويژگيهاي نامناسب محيطي و سمّي باشند، فراهم ميآورد.
Herbicide Basics
Chemical formula: N-(phosphonomethyl) glycine
Herbicide Family: None generally recognized
Target Species: most annual and perennial plants
Forms: salts
Formulations: SL, EC
Mode of Action: amino acid synthesis inhibitor
Water Solubility: 900,000 ppm
Adsorption potential: high
Primary degradation mech: slow microbial metabolism
Average Soil Half-life: 47 days
Mobility Potential: low
Dermal LD50 for rabbits: >5,000 mg/kg
Oral LD50 for rats: 5,600 mg/kg
LC50 for bluegill sunfish: 120 mg/L
Trade Names: RoundUp®, RoundUp-Pro®, Rodeo®, GlyPro®, Accord®, Glyphomax®, Touchdown®
Manufacturers: Monsanto, Cenex/Land O’Lakes, Dow AgroSciences, Du Pont,
Helena, and Platte.
Herbicide Details
Chemical Formula: N-(phosphonomethyl) glycine
Trade Names: Monsanto discovered and held the patent for glyphosate, and was for many years, the only company that manufactured and sold this herbicide. The patent expired in 2000, however, and already several other companies are making and selling glyphosate formulations. Some of the current trade names include: Roundup Ultra®, Roundup Pro®, Accord®, Honcho®, Pondmaster®, Protocol®, Rascal®, Expedite®, Ranger®, Bronco®, Campain®, Landmaster®, and Fallow Master® by Monsanto; Glyphomax® and Glypro® by Dow AgroSciences; Glyphosate herbicide by Du Pont; Silhouette® by Cenex/Land O’Lakes; Rattler® by Helena; MirageR® by Platte; JuryR® by Riverside/Terra; and Touchdown® by Zeneca. As of November 2001, Rodeo® (previously manufactured by Monsanto) is now being manufactured by Dow AgroSciences and
Monsanto is now producing Aquamaster®.
Manufacturers: Current manufacturers include Monsanto, Cenex/Land O’Lakes, Helena, Platte, Riverside/Terra, Dow AgroSciences, and Zeneca.
Use Against Natural Area Weeds: Glyphosate is a broad-spectrum, nonselective systemic herbicide that kills or suppresses many grasses, forbs, vines, shrubs, and trees. Care should be taken, especially in natural areas, to prevent it from being applied to desirable, native plants, because it will likely kill them. In terrestrial systems, glyphosate can be applied to foliage, green stems, and cut-stems (cut-stumps), but cannot penetrate woody bark (Carlisle & Trevors 1988).
Only certain formulations of glyphosate (e.g., Rodeo®) are registered for aquatic use, as
glyphosate by itself is essentially non-toxic to submersed plants (Forney & Davis 1981), but the adjuvents often sold with glyphosate may be toxic to aquatic plants and animals.
Glyphosate is one of the most commonly used herbicides in natural areas, because it provides effective control of many species. Natural area weeds that have been controlled with glyphosate include: bush honeysuckle (Lonicera maackii), cogon grass (Imperata cylindrica), common buckthorn (Rhamnus cathartica), glossy buckthorn (Frangula alnus), Japanese honeysuckle (Lonicera japonica), and smooth brome (Bromus inermis). In TNC preserves, glyphosate has been used to control dewberries (Rubus spp.), bigtooth aspen (Populus grandidentata), and black cherry (Prunus serotina) at Kitty Todd preserve in Ohio, sweetclover (Melilotus officinalis) in Indiana preserves, leafy spurge (Euphorbia esula) and St. John’s wort/Klamath weed (Hypericum perforatum) in Michigan preserves, and bindweed (Convolvulus arvensis) and velvetgrass (Holcus lanatus) in Oregon and Washington preserves.
In aquatic or wetland systems, glyphosate has successfully controlled common reed (Phragmites australis) in Delaware, Michigan, and Massachusetts preserves, purple loosestrife (Lythrum salicaria) in Indiana and Michigan preserves, reed canarygrass (Phalaris arundinacea) in Illinois preserves, and glossy buckthorn (Frangula alnus) and hybrid cattail (Typha x glauca) in Michigan preserves.
Mode of Action: Glyphosate kills plants by inhibiting the activity of the enzyme 5-
enolpyruvylshikimic acid-3-phosphate synthase (EPSP), which is necessary for the formation of the aromatic amino acids tyrosine, tryptophan, and phenylalanine. These amino acids are important in the synthesis of proteins that link primary and secondary metabolism (Carlisle & Trevors 1988). EPSPs are present in the chloroplast of most plant species, but are not present in animals. Animals need these three amino acids, but obtain them by eating plants or other animals.
Glyphosate is therefore, relatively non-toxic to animals (Monsanto Company 1985). Certain surfactants or other ingredients that are added to some glyphosate formulations are toxic to fish and other aquatic species (EXTOXNET 1996).
Glyphosate can also act as a competitive inhibitor of phosphoenolpyruvate (PEP), which is one of the precursors to aromatic amino acid synthesis. It also affects other biochemical processes, and, although these effects are considered secondary, they may be important in the total lethal action of glyphosate.
Dissipation Mechanisms:
Summary: Glyphosate is degraded primarily by microbial metabolism. Glyphosate is believed to be susceptible to photodegradation (Lund-Hoie & Friestad 1986), but the extent to which this occurs is uncertain. Glyphosate is not significantly degraded by other chemical mechanisms in the field. Glyphosate is strongly adsorbed to soil, which can slow microbial metabolism but prevents excessive movement in the environment. Glyphosate is non-volatile (T. Lanini, pers. obs).
Volatilization
Glyphosate does not volatilize readily when applied in the field (T. Lanini, pers. obs.).
Photodegradation
Although originally thought to be unaffected by sunlight (Rueppel et al. 1977), later studies found glyphosate to be susceptible to photodegradation (Lund-Hoie & Friestad 1986; Carlisle & Trevors 1988). Lund-Hoie and Friestad (1986) reported a half-life of four days for glyphosate in deionized water under UV light.
Microbial Degradation
Glyphosate is degraded primarily by microbial metabolism. Two steady rates of degradation have been identified (Rueppel et al. 1977). It has been hypothesized that the more rapid rate of degradation represents the metabolism of unbound glyphosate molecules, while the slower rate represents the metabolism of glyphosate molecules bound to soil particles (Nomura & Hilton 1977; Rueppel et al. 1977). The degradation of glyphosate is slower in soils with a higher adsorption capacity. Degradation rate was also affected by the particular microbial community of each soil (Carlisle & Trevors 1988; Malik et al. 1989). The primarily metabolite of glyphosate is aminomethylphosphonic acid, which is non-toxic and degraded microbially at a somewhat slower rate than the parent compound (Nomura & Hilton 1977; Rueppel et al. 1977; Carlisle & Trevors 1988). A number of other minor, biodegradable metabolites have also been identified.
Adsorption
Glyphosate is water-soluble, but it has an extremely high ability to bind to soil particles.
Adsorption of glyphosate increases with increasing clay content, cation exchange capacity, and decreasing soil pH and phosphorous content (Sprankle et al. 1975a,b; Hance 1976; Nomura & Hilton 1977; Rueppel et al. 1977; Glass 1987). Glyphosate is adsorbed to soil particles rapidly during the first hour following application and slowly thereafter (Sprankle et al. 1975b). Strong adsorption to soil particles slows microbial degradation, allowing glyphosate to persist in soils and aquatic environments. Because glyphosate rapidly binds to soils, it has little or no herbicidal activity (“killing power”) once it touches soil (Sprankle et al. 1975a; Hance 1976; Nomura & Hilton 1977). Glyphosate can also be inactivated by adsorption if mixed with muddy water.
Adsorption prevents glyphosate from being mobile in the environment except when the soil particles themselves are washed away (Sprankle et al. 1975b; Rueppel et al. 1977; Roy et al. 1989a). Comes et al. (1976) found that glyphosate sprayed directly into a dry irrigation canal was not detectable in the first irrigation waters flowing through the canal several months later, although glyphosate residues remained in the canal soils. In most cases, glyphosate is quickly adsorbed to suspended and bottom sediments (Feng et al. 1990).
Chemical Decomposition
Glyphosate is not readily hydrolyzed or oxidized in the field (Rueppel et al. 1977; Anton et al. 1993; Zaranyika & Nyandoro 1993).
Behavior in the Environment
Summary: Glyphosate binds readily with soil particles, which limits its movement in the
environment. It is degraded through microbial metabolism with an average half-life of two months in soils and two to ten weeks in water. In plants, glyphosate is slowly metabolized.
Soils
Glyphosate is highly water soluble, but unlike most water-soluble herbicides, glyphosate has a very high adsorption capacity. Once glyphosate contacts soil it is rapidly bound to soil particles rendering it essentially immobile (Roy et al. 1989a; Feng & Thompson 1990). Unbound glyphosate molecules are degraded at a steady and relatively rapid rate by soil microbes (Nomura & Hilton 1977; Rueppel et al. 1977). Bound glyphosate molecules also are biologically degraded at a steady, but slower rate. The half-life of glyphosate in soil averages two months but can range from weeks to years (Nomura & Hilton 1977; Rueppel et al. 1977; Newton et al. 1984; Roy et al. 1989a; Feng & Thompson 1990; Anton et al. 1993). Although the strong adsorption of glyphosate allows residues to persist for over a year, these residues are largely immobile and do not leach significantly. Feng and Thompson (1990) found that >90% of glyphosate residues were present in the top 15 cm of soil and were present as low as 35 cm down the soil column in only one of 32 samples. Adsorption to soil particles prevents glyphosate from being taken-up by the roots of plants.
Water
Because glyphosate binds strongly to soils, it is unlikely to enter waters through surface or subsurface runoff except when the soil itself is washed away by runoff, and even then, it remains bound to soil particles and unavailable to plants (Rueppel et al. 1977, Malik et al. 1989). Most glyphosate found in waters likely results from runoff from vegetation surfaces, spray drift, and intentional or unintentional direct overspray. In most cases, glyphosate will dissipate rapidly from natural water bodies through adsorption to organic substances and inorganic clays, degradation, and dilution (Folmar et al. 1979; Feng et al. 1990; Zaranyika & Nyandoro 1993; Paveglio et al. 1996). Residues adsorbed to suspended particles are precipitated into bottom sediments where they can persist until degraded microbially with a half-life that ranges from 12 days to 10 weeks (Goldsborough & Brown 1993; EXTOXNET 1996). At least one study found that >50% of the glyphosate added directly to the waters of an irrigation canal were still present 14.4 km downstream (Comes et al. 1976).
Vegetation
Glyphosate is metabolized by some, but not all plants (Carlisle & Trevors 1988). It is harmless to most plants once in the soil because it is quickly adsorbed to soil particles, and even when free, it is not readily absorbed by plant roots (Hance 1976). The half-life of glyphosate on foliage has been estimated at 10.4 to 26.6 days (Newton et al. 1984). Roy et al. (1989b) found 14% and 9% of applied glyphosate accumulated in the berries of treated blueberry and raspberry bushes, respectively. These residues dissipated from the fruit with a half-life of <20 days for blueberries and <13 days for raspberries (Roy et al.1989b).
Environmental Toxicity
Birds and Mammals
Glyphosate is of relatively low toxicity to birds and mammals (Evans & Batty 1986). The LD50 of glyphosate for rats is 5,600 mg/kg and for bobwhite quail, >4,640 mg/kg. EPA’s Reregistration Eligibility Decision states that blood and pancreatic effects and weight gain were noted during subchronic feeding studies with rats and mice (EPA 1993). Other studies show developmental and reproductive impacts to animals given the highest dose.
Newton et al. (1984) examined glyphosate residues in the viscera of herbivores following
helicopter application of glyphosate to a forest in Oregon and found residue levels comparable to those found in litter and ground cover (<1.7 mg/kg). These residue levels declined over time and were undetectable after day 55 (Newton et al. 1984). Although carnivores and omnivores exhibited much higher viscera residue levels (5.08 mg/kg maximum), Newton et al. (1984) concluded that carnivores were at lower risk than herbivores due to the lower relative visceral weights and a proportionally lower level of food intake.
Batt et al. (1980) found no effect on chicken egg hatchability or time to hatch when an egg was submerged in a solution of 5% glyphosate. Sullivan and Sullivan (1979) found that black-tailed deer showed no aversion to treated foliage and consumption of contaminated forage did not reduce total food intake. Significant impacts to bird and mammal populations due to large-scale habitat alterations following treatment of forest clearcuts with glyphosate have been reported (Morrison & Meslow 1984; Santillo et al. 1989a,b; MacKinnon & Freedman 1993).
Aquatic Species
Glyphosate itself is of moderate toxicity to fish. The 96-hour LC50 of technical grade
glyphosate for bluegill sunfish and rainbow trout are 120 mg/L and 86 mg/L, respectively. Fish exposed to 5 mg/L of glyphosate for two weeks were found to have gill damage and liver damage was observed at glyphosate concentrations of 10 mg/L (Neskovic et al. 1996). The technical grade of glyphosate is of moderate toxicity to aquatic species, and the toxicity of different glyphosate formulations can vary considerably. For example, Touchdown 4-LC® and Bronco® have low LC50s for aquatic species (<13 mg/L), and are not registered for aquatic use.
On the other hand, Rodeo® has relatively high LC50s (>900 mg/L) for aquatic species and is permitted for use in aquatic systems. The surfactant in Roundup® formulations is toxic to fish, however, Rodeo® has no surfactant, and is registered for aquatic use.
The surfactant X-77 Spreader®, which is often used in conjunction with Rodeo®, is
approximately 100 times more toxic to aquatic invertebrates than Rodeo® alone (Henry et al.
1994). The surfactant MONO818® is included in Roundup® formulations because it aids the
break-down of surface tension on leaf surfaces, but it may also interfere with cutaneous
respiration in frogs and gill respiration in tadpoles (Tyler 1997 a,b). In addition, MONO818® is highly toxic to fish (Folmar et al. 1979; Servizi et al. 1987). The LC50 of MONO818® is 2-3 mg/L for sockeye, rainbow, and coho fry (Folmar et al. 1979; Servizi et al. 1987; Tyler 1997 a,b). The LC50 of Roundup® for bluegill sunfish and rainbow trout is only slightly higher at 6-14 mg/L and 8-26 mg/L, respectively. Similarly for Daphnia, the 96-hour LC50 of glyphosate alone is 962 mg/L, but the LC50 of Roundup® drops to 25.5 mg/L (Servizi et al. 1987).
Roundup® is therefore not registered for use in aquatic systems.
Despite these toxicity levels, Hildebrand et al. (1980) found that Roundup® treatments at
concentrations up to 220 kg/ha did not significantly affect the survival of Daphnia magna or its food base of diatoms under laboratory conditions. In addition, Simenstad et al. (1996) found no significant differences between benthic communities of algae and invertebrates on untreated mudflats and mudflats treated with Rodeo® and X-77 Spreader®. It appears that under most conditions, rapid dissipation from aquatic environments of even the most toxic glyphosate formulations prevents build-up of herbicide concentrations that would be lethal to most aquatic species.
Other Non-Target Organisms
Roberts and Berk (1993) investigated the effects of Roundup® on chemoattraction of the
protozoa Tetrahymena pyriformis and found that it significantly interfered with chemoreception but not motility. Doses of glyphosate <10 ppm were stimulatory to soil microflora including actinomycetes, bacteria, and fungi, while concentrations > 10 ppm had detrimental impacts on microflora populations in one study (Chakravarty & Sidhu 1987). While some short-term studies (< 30 days) found glyphosate caused significant impacts to microbial populations, Roslycky (1982) found that these populations rebound from any temporary increase or decrease within 214 days. Similarly, Tu (1994) found that microorganisms recovered rapidly from treatment with glyphosate and that the herbicide posed no long-term threat to microbial activities.
Application Considerations:
Glyphosate can be applied using conventional, recirculating, wet apron, hooded and handoperated sprayers; controlled drop, rope-wick, roller, and carpet applicators; mistblowers; injectors; and wipe-on devices (Carlisle & Trevors 1988). Feng et al. (1990) found that 10 meter buffer zones limited unintentional effects through chemical drift and off-target deposits into streams during application, while Marrs et al. (1993) concluded that 20 meters was a safe buffer width. Liu et al. (1996) found that increasing the glyphosate concentration was more effective in controlling weeds than increasing the droplet size. Thielen et al. (1995) concluded that the cations of hard water, including Ca++ and Mg++, can greatly reduce the efficacy of glyphosate when present in a spray solution. Addition of ammonium sulfate or other buffer can precipitate out heavy elements in “hard” water if added before the herbicide is mixed with water.
When glyphosate is used as an aquatic herbicide, do not treat the entire water body at one time. Treat only one-third to one-half of any water body at any one time, to prevent fish kills caused by dissolved oxygen depletion.
Safety Measures:
Some glyphosate formulations are in EPA toxicity categories I and II (the two highest
categories) for eye and skin exposure. Care should be taken and protective clothing worn to
prevent accidental contact of these formulations on skin or eyes.
Human Toxicology:
EPA classified glyphosate as a “Group E” carcinogen or a chemical that has not shown evidence of carcinogencity in humans (EPA 1993).
وب سايت هايي براي گياهان انگلي
For information on the International Parasitic Plant Society, past and current issues of Haustorium, etc. see: http://www.ppws.vt.edu/IPPS/
For past and current issues of Haustorium see also: http://web.odu.edu/haustorium
For the ODU parasite site see: http://www.odu.edu/webroot/instr/sci/plant.nsf/pages/parasitic_page
For Lytton Mussleman’s Hydnora site see:
http://www.odu.edu/webroot/instr/sci/plant.nsf/pages/lecturesandarticles
For Dan Nickrent’s ‘The Parasitic Plant Connection’ see:
http://www.science.siu.edu/parasitic-plants/index.html
For The Mistletoe Center (including a comprehensive Annotated Bibliography on mistletoes) see: http://www.rmrs.nau.edu/misteltoe/welcome.html
For information on activities and publications of the parasitic weed group at the University of Hohenheim see: http://www.uni-hohenheim.de/~www380/parasite/start.htm
For information on, and to subscribe to PpDigest see:
http://omnisterra.com/mailman/listinfo/pp_omnisterra.com
For information on the EU COST 849 Project and reports of its meetings see:
For information on the EWRS Working Group ‘Parasitic weeds’ see: http://www.ewrs.org/
For the Parasitic Plants Database, including ‘4000 entries giving an exhaustive nomenclatural synopsis of all parasitic plants’ the address is: http://www.omnisterra.com/bot/pp_home.cgi
For a description and other information about the Desmodium technique for Striga suppression, see: http://www.push-pull.net
For information on EC-funded project ‘Improved Striga control in maize and sorghum (ISCIMAS) see: http://www.plant.dlo.nl/projects/Striga/
For the work of Forest Products Commission (FPC) on sandalwood, see: www.fpc.wa.gov.au
For past and future issues of the Sandalwood Research Newsletter, see: www.jcu.edu.au/school/tropbiol/srn/
For information on the meetings in Rehevot, Israel, 15-21 October, 2006 (see above), see: www.agri.huji.ac.il/aridconference
For information on the work of the African Agricultural Technology Foundation (AATF) on Striga control in Kenya, see: http://africancrops.net/striga/
Government Agencies
• CDC, Center for Disease Control & Epidemiology http://www.cdc.gov/
• CPSC, Consumer Product Safety Commission http://www.cpsc.gov/
• EPA-OAR, EPA Office of Air & Radiation http://www.epa.gov/oar/
• EPA-OPP, EPA Office of Pesticide Programs http://www.epa.gov/pesticides/
• FDA, Food and Drug Administration http://www.fda.gov
• NCID, National Center for Infectious Disease http://www.cdc.gov/ncidod/ncid.htm
• NCSICP, North Carolina Statewide Infection Control Program
http://www.unc.edu/depts/sicp/
• NIH, National Institutes of Health http://www.nih.gov/index.html
• NTP, National Toxicology Program http://ntp-server.niehs.nih.gov/default.html/
• OSHA, Occupational Safety and Health Administration http://www.osha.gov
• USDA, United States Department of Agriculture, http://www.usda.gov
Educational/Research Groups
• ChemFinder, Cambridge Software http://chemfinder.cambridgesoft.com/
• EXTOXNET, Extension Toxicology Network http://ace.orst.edu/info/extoxnet/
• NPIC, National Pesticide Information Center http://ace.orst.edu/info/nptn/
Chemicals
• Emergency Care Information (*Alcohols): http://www.embbs.com/cr/alc/alc.html
• Ethylene Oxide: http://ntp-server.niehs.nih.gov/htdocs/ARC/ARC_RAC/Ethylene-oxide.html
• Toxicology and Carcinogenesis Studies of Ethylene Oxide: http://ntpserver.
niehs.nih.gov/htdocs/LT-studies/tr326.html
• Formaldehyde: http://www.pp.okstate.edu/ehs/training/oshafhyd.htm
• TR-490 Toxicology and Carcinogenesis Studies of Glutaraldehyde: http://ntpserver.
niehs.nih.gov/htdocs/LT-studies/tr490.html
• (*Hypochlorites & Chlorine) Use of Bleach in Prevention of Transmission of HIV in Health Care
Settings: http://www.cdc.gov/od/ohs/biosfty/bleachiv.htm
Chemical Searches
• Chemfinder Webserver: http://chemfinder.camsoft.com/
• EXTOXNET http://ace.ace.orst.edu/info/extoxnet
• Various Factsheets http://www.state.nj.us/health/eoh/rtkweb/rtkhsfs.htm
Bloodborne Pathogen Standard
• OSHA Occupational Safety and Health Standards 1910: http://www.oshaslc.
gov/OshStd_toc/OSHA_Std_toc_1910.html
• OSHA Bloodborne Pathogen Standard 1910.1030: http://www.oshaslc.
gov/OshStd_data/1910_1030.html
• Interpretation-Compliance Letter, Bleach Solutions:
http://www.osha.gov/OshDoc/Interp_data/I19920728A.html
• Bloodborne Pathogens and Acute Care Facilities (Many regional contacts): http://www.oshaslc.
gov/Publications/OSHA3128/osha3128.html
Disinfection
• MSDS: http://www.pp.okstate.edu/ehs/modules/msds.htm
Pathogens
• All the Virology on the WWW: http://www.tulane.edu/~dmsander/garryfavweb.html
• The Bad Bug Book: http://vm.cfsan.fda.gov/~mow/intro.html
Office of Pesticide Programs (OPP)
• Web site: http://www.epa.gov/pesticides
مهمترین سایتها و موتورهای کاوش کشاورزی
اطلاعات کسب شده از این سایت دارای اعتبار بالایی است و چون که این موتور کاوش مربوط به سازمان کشاورزی است و خوار بار جهانی می باشد. در این سایت می توانید اطلاعاتی در مورد انواع رشته های کشاورزی از قبیل تولیدات دامی، گیاهپزشکی، ترویج و آموزش فراوری محصولات و ...کسب کنید. این موتور کاوش دارای جستجوگر پیشرفته(advanced search) می باشد و به کمک آن اسناد و مدارک، صفحات وب، عکس ها و نشریات را دریافت خواهیم کرد.
در این موتور کاوش پس از انتخاب نوع جستجو اطلاعاتی از قبیل آمار و ارقام،تصاویر، سایتهای برترکشاورزی، در مورد موضوعات کشاورزی از قبیل: خاکشناسی، ترویج و آموزش، جنگلبانی، محصولات کشاورزی، پرورش زنبور عسل و... اطلاعاتی به دست خواهید آورد.
این موتور کاوش اطلاعات کاملی را با استفاده از جستجوگر ساده(simple search) و جستجوگر پیشرفته(advanced search) از کتابخانه ها و دانشکده های کشاورزی در مورد موضوعاتی از قبیل دامپزشکی، خاکشناسی، اقتصاد کشاورزی، ترویج و آموزش، علوم زیستی و مولکولی، تغذیه و... اطلاعات کاملی را به ما ارائه می دهد.
این موتور کاوش توسط دانشگاه مینوستا (minoseta) طراحی شده و می توانیم در این سایت اطلاعات کاملی در مورد اقتصاد کشاورزی کسب کنیم. در این سایت می توانیم اشتراک نشریه اقتصاد کشاورزی را بگیریم.
این موتور کاوش اطلاعاتی در مورد ابزارها، فعالیتهای اقتصادی، مشورتی و خدماتی کشاورزی را در مورد جستجو قرار می دهد. همچنین به صورت موضوعی بر روی موضوعاتی از قبیل محصولات کشاورزی، خاکشناسی، لوازم کشاورزی، دام و صنعت شیر اطلاعات لازم را به ما می دهد.
این موتور کاوش اطلاعاتی در مورد صنعت کشاورزی در مورد صنعت کشاورزی، اثر به کارگیری صنعت در کشاورزی و نتایج تحقیقات کشاورزی، نشریات کشاورزی را از سایتهای معتبردیگر به دست می آورد. همچنین این سایت بزرگترین لیست از سایتهایی در مورد صنعت فرآوری و تولید محصولات کشاورزی را در خود دارد.
این سایت یکی از بهترین موتورهای کاوش در مورد تک تک محصولات کشاورزی می باشد که با وارد کردن کلید واژه جستجوی خود را انجام می دهد.
این موتور کاوش اطلاعاتی در مورد تولید و برداشت محصولات کشاورزی، آخرین قیمت های جهانی محصولات کشاورزی و همچنین تجارت کشاورزی به ما می دهد. همچنین در بخش on line book stor کتابهای جدید چاپ شده در کشاورزی را دیده و قادر به خرید آنها خواهیم بود.
این سایت اطلاعات کاملی از قیمت محصولات کشاورزی و لیست کاملی از سایتها و E-mailهای مربوط به کشاورزی را به ما می دهد.
این موتور کاوش به هنگام جستجو665964 سایت کشاورزی را در دامنه کاوش خود قرار می دهد و به دو زبان انگلیسی و فرانسوی قابل دریافت می باشد.
این سایت در سال 1994 فعال گردیده و اطلاعاتی در مورد توسعه ارتباطات چند رسانهای، توسعه نرم افزارهای مدیریت و... را در خود دارد. همچنین یکسری نرم افزارهای مدیریت کشاورزی از قبیل نرم افزار فروش به صورت on line بر روی این سایت موجود است.
این سایت به صورت link می باشد که اطلاعاتی در مورد بخشهای مختلف کشاورزی از قبیل میوه ها، سبزیجات، صنعت، انتشارات،کمپانی های تولید، خرید و فروش، صادرات و واردات و ... بدست می آوریم. در این سایت در مورد انواع گیاهان و میوه ها اطلاعات جامعی بدست خواهیم آورد.
این موتور کاوش، اطلاعاتی در مورد منابع طبیعی، تغذیه و بیوتکنولوژی در کشاورزی را به ما می دهد. همچنین این سایت دارای جستجوگر پیشرفته و جستجوگر انتخابی می باشد. این سایت صفحات پیوندی(link) در زمینه ابزارهای توسعه کشاورزی، اطلاعات عمومی کشاورزی، اقتصاد کشاورزی و... را ارائه می دهد.
uk مخفف کلمه university of kentaky می باشد که در قسمت کشاورزی آن می توانیم به کتابخانه ها و تحقیقات کشاورزی در این دانشگاه دست یابیم، البته با استفاده از موتور کاوش این سایت.
این سایت مربوط به سازمان کشاورزی آمریکا می باشد و به کمک آن می توانیم در مورد خدمات، سرویسهای کشاورزی و لیست جالبی از موضوعات کاربردی کشاورزی به دست آوریم. موتور کاوش این سایت اطلاعات کاملی از سازمانها، انتشارات و تحقیقات را به ما می دهد.
این موتور کاوش اطلاعات خود را به چند شکل به دست می آورد از قبیل:جستجوگر ساده، جستجوگر تنظیم شونده، جستجوگر پیشرفته، جستجوی وب،جستجوی موتورهای کاوش و سایتهای تخصصی دیگر.
این سایت اطلاعات خود را به صورت تنظیم شونده از سایتهای دیگر، کتابها ، کنفرانسهای کشاورزی در مورد موضوعاتی از قبیل کشت آبی، باغبانی، آموزش و تحقیقات، کشاورزی ارگانیک، گالری عکس های کشاورزی و دسترسی به کتابخانه های کشاورزی بدست می آورد
این سایت توسط دانشگاه کالیفرنیا طراحی شده و انواع مختلفی از موتورهای کاوش، همانند کاوش بر اساس کلید واژه، جستجو در کتابخانه های کشاورزی، کاوش وب های دیگر، کاوش در موتور های کاوش عمومی همانند google و... را انجام می دهد.
این سایت دارای بخشهای مختلف همانند گفتگو، عکس های کشاورزی، اشتراک نشریات به صورت پولی و مجانی، اخبار کشاورزی و موتور کاوش با قابلیت انتخابی نوع کاوش می باشد.
این موتور کاوش با داشتن دو نوع کاوش ساده و پیشرفته و قابلیت تنظیم نتایج، زمان جستجو، استفاده از موتورهای کاوش عمومی و ... در مورد موضوعاتی از قبیل تجارت کشاورزی، منابع طبیعی، آموزش کشاورزی،web های کشاورزی و... کاوش می نماید.
همانگونه که از نام این سایت بر می آید جهت راهنمایی و ارائه سایتهای مورد نظر ما در مورد موضوعاتی از قبیل آموزش کشاورزی، منابع آب، آب و هوا، آلودگی ،جنگلداری ،توسعه کشاورزی و نشریات کشاورزی اطلاعات لازم را به ما می دهد.
این سایت اطلاعاتی در مورد کشاورزی عمومی و توسعه روستایی و شهری در اختیار ما می گذارد و قابلیت جستجوی منطقی را دارد (با استفاده از + ، or ، and و...)
nal مخفف کلمه national agricultur library است که با استفاده از موتو رکاوش آن می توانیم در مورد موضوعات کشاورزی به صورت تخصصی اطلاعات لازم را از این کتابخانه الکترونیکی معتبر کسب کنیم. موتور کاوش این سایت به صورت جستجوی معمولی، جستجوی پیشرفته و بر حسب کلید واژه می باشد.
http://www.merylandsmallruminate.com
این سایت شامل اطلاعات جامعی در مورد دام،اقتصاد کشاورزی، بیماری های گیاهی، علفهای هرز، آموزش و تحقیق، مجلات و نشریات کشاورزی و همچنین لیستهایی از قبیل لیست موتورهای کاوش کتابخانه ها، سازمانها، سایتهای تخصصی، دانشکده ها و دانشگاههای کشاورزی می باشد.
http://www.merylandsmallruminate.com
این سایت شامل اطلاعات جامعی در مورد دام،اقتصاد کشاورزی، بیماری های گیاهی، علفهای هرز، آموزش و تحقیق، مجلات و نشریات کشاورزی و همچنین لیستهایی از قبیل لیست موتورهای کاوش کتابخانه ها، سازمانها، سایتهای تخصصی، دانشکده ها و دانشگاههای کشاورزی می باشد.
این سایت قابلیت ارائه اطلاعاتی کامل و جامع از قبیل شرایط اقلیمی، خاک مناسب ، بافت خاک، PH ، گیاهان خاص ، جنس ها و گونه های مختلف و...2124 گیاه می باشد.
دارای موتور کاوش ساده و پیشرفته می باشد. ولی این سایت در قبا ل ارائه پول اطلاعات لازم را به ما می دهد که این مورد ارزش اطلاعات را در کشورهای پیشرفته نشان می دهد.
موتور کاوش این سایت بر روی موضوعاتی از قبیل زندگی روستایی، دام، باغبانی، فرآوری محصولات کشاورزی، گیاهپزشکی، سرویسهای ترویجی و ... اطلاعات لازم را اراعه می دهد.